با زن شاغل ازدواج کنم یا خانه دار
شاید یکی از دغدغه های آقایان در مورد ازدواج این باشد که با زنان شاغل ازدواج کنند یا خانهدار. در این مقاله اول دلیل شاغل شدن زنان را بررسی میکنیم، سپس آنها را به چند دسته تقسیم کرده و رضایتشان از کار کردن را بررسی میکنیم. در این میان گریزی به آسیبها و فرصتهای کار در بیرون از خانه میزنیم و ,وام ازدواج در انتها مطالب را جمع بندی کنیم.و تصمیم نهایی را به عهده مردان میگذاریم که دوست دارند با زنان شاغل ازدواج کنند یا خانه دار.
شاید ۳۰-۴۰ سال پیش، زمانی که مادران و پدران ما باهم ازدواج میکردند، طرح چنین سوالی بیمعنی بود. و تکلیف از قبل مشخص بود. مردان در بیرون از خانه کار میکردند و زنان داخل خانه.
اما کشورهای بزرگ و قدرتمند به سرعت رشد و توسعه یافتند و جهان سومیها مجبور شدند با نیروی بیشتر از قبل و در تعداد بیشتر کار کنند تا کارخانههای بزرگ صنعتی و تولیدی راهاندازی کنند. برای همین از زنان کمک گرفتند و به آنها قول پرداخت حقوق در ازای کار در بیرون از خانه را دادند. در حالی که پیش از آن در خانه کار میکردند و حقوقی هم نمیگرفتند.
کمکم کارخانههای بزرگ ساخته شد و سدهای بزرگ افتتاح شد. هاپیرمارکتها و فروشگاههای بزرگ تجاری مثل ویروس رشد کردند و بزرگ و بزرگتر شدند. رفاه بیشتر شد. امکانات بیشتر شد. ولی آرامش و آسایش گم شد. کنار هم بودنها و خوشیهای کوچک و بزرگ میان شلوغیها، هویت خودش را از دست داد.
سن ازدواج به شدت بالا رفت و خانوادهها به دنبال فرزند کمتر، زندگی بهتر شدند. شب و روز تلاش کردند و دویدند. ولی بازهم راضی نشدند. گفتند اصلا بهتر است هرکس به فکر پیشرفت خودش باشد، موفقیت خودش را در اولویت قرار دهد، و بعد اگر عشقی رویایی پیدا کرد، ازدواج کند و نهایتا یکی دوتا فرزند داشته باشد.
زن شاغل شدن محصول رشد و صنعتی شدن کشورهاست. شاید بهای رشد و صنعتی شدن کشورها باشد. بهای گرانی بود. چون زنان به اموری بیش از آنچه خداوند بر عهده آنها گذاشته است، پرداختند. میان دود و شلوغی زنانگی و ظرافت گم شد. دیگر مبدا آرامش نتوانستند باشند. چون خسته بودند. هم در خانه کار میکردند هم بیرون از آن.
در این میان، زنان زرنگی هم بودند که از این فرصت استفاده کردند و برای خودشان جایگاه اجتماعی بهدست آوردند. معلم شدند. مدیر شدند. پزشک شدند. برنامه نویس شدند. حتی منشی و راننده کامیون. و توانستند به آروزهایی که در دل و قلبشان پنهان کرده بودند، برسند. و خدمات بزرگی به جامعه، کشور و بشریت کردند. ازدواج کردند و فرزندانی باآگاهتر پرورش دادند.
زنان دیگری هم بودند که در واقع به دنبال برآورده کردن آرزوها و رویاهای کودکیشان نبودند. زمانه آنها را وادار به کار در بیرون از خانه میکرد. چون سرپرست یک خانواده بودند. خانوادهای که پدری نداشت یا معلول بود، مریض بود، معتاد بود، یا شاید بیکار بود. در هر حال باید کار میکردند. آنهم کارهایی که پول کم ولی زحمت زیاد داشت. روزانه مجبور میشدند ۸ الی ۱۰ ساعت بیرون از خانه کار کنند و وقتی به منزل رسیدند، کارهای منزل را انجام بدهند. اگر ازدواج کرده بودند و متاهل، باید همسرداری و فرزندداری هم میکردند. شاید اگر در ازای کار در منزل حقوق دریافت میکردند، دوست نداشتند سر هرکاری بروند. و ترجیح میدادند در خانه خودشان باشند.
در جامعه کنونی ما، کارفرمایان خصوصا در واحدهای خصوصی دوست دارند از نیروی کار زن استفاده کنند. چون نسبت به مردان، به آنها حقوق کمتری میپردازند و معمولا بیمه، سنوات، پاداش و سایر موارد را یکی در میان حساب میکنند.
طیفی از خانمها نیز برای امور منشیگری و کار دفتری درخواست میشوند که به طور معمول حقوق بسیار پایین و ساعت کاری بیشتر دارند و حتی در بعضی موارد مجبور هستند ظرفهای ناهار میل شده در شرکت را نیز بشویند. این موارد نه تنها جایگاه اجتماعی را در دل و قلب آنها تقویت نمیکند بلکه رنجورتر میکند.
از طرفی شاید بسیاری از فرصتهای ازدواج را در شلوغیهای کار و شرکت از دست میدهند یا به خوبی بررسی نمیکنند. فرزندانشان را به مهدکودکها میسپارند و در اجتماع حاضر میشوند.
نوع دیگری از زنان شاغل نیز هستند که برای کسی کار نمیکنند، بلکه خود کارفرما هستند و به کسب و کارهای خانگی و ستنی با مدل جدید رو آوردهاند. برای خودشان کار میکنند. درآمد دارند. به موقع ازدواج میکنند. به خانواده میرسند. محدود به حضور در ساعت مشخصی از روز در جایی مثل شرکت و اداره نیستند. و الهامبخش و پرانرژیاند. کسب و کارشان اگر چه کوچک است ولی لبخند رضایت را در چهرهشان میتوان دید.
زنان دیگری هم هستند به لطف همین پیشرفت و صنعتی کشورها- که قبلا آنرا بهایی برای کمتر شدن ازدواج ها نامیدیم- توانستد از این فناوری جدید به نفع خودشان استفاده کنند. و کسب و کارهای جدیدی را راه بیاندازند. یا کار کنند در حالی که در منزل هستند؛ در کنار فرزندانشان و همسرشان. استرس کمتری را در مقایسه با کار بیرون تجربه میکنند. و دختران مجرد نیز برای پرداختن به امور ازدواجبا ذهن بیشتر و استرس کمتر میپردازند.
با زن شاغل ازدواج کنم یا خانه دار
خداوند ازدواج را مایه آرامش نامیده است و منبع آرامش و الهام را نیز زن قرار داده است. قانون طبیعت این است. زنان باید آسودگی بیشتری را برای کسب آرامش و انتشار آن به تمام افراد خانواده داشته باشند.
پیشرفت صنعت باعث شد زنان به کار روی بیاورند و ازدواج و همسرداری را در اولویت بعدی قرار دهند چون میخواستند خودشان پول داشته باشند، درآمد کسب کنند و به خواسته و آرزوهای قلبی خود برسند.
کار در بیرون از خانه چندان راحت نیست و استرس و فشارهای خود را دارد، ضمن آنکه زنان را مجبور میکند روزانه در ساعت مشخصی در محل کار حضور داشته باشند و ۸ الی ۱۰ ساعت دور از خانواده سپری کنند. و در مقابل حقوق کمتری پرداخت کنند.
ما به لطف همین فناوری که بسیاری از زنان را قربانی خود کرد، آرامش را از انها گرفت، ازدواجشان را به تاخیر انداخت و آرامش را از مردان گرفت، زنان توانستند کسب و کارهایی طراحی و راهاندازی کنندکه ساعت کاریشان متغیر باشد، کارفرما خودشان باشند، بیشتر کنار خانواده باشند و استرس کمتری را داشته باشند.
من در جواب میگویم: از زنان بپرسید. آیا از صمیم قلب دوست دارند شاغل باشند، میتوانند برای داخل و بیرون منزل برنامهریزی کنند…؟
و در جواب دیگر میگویم: از خودتان بپرسید. آیا دوست دارید به هر قیمتی -حتی رنجور شدن همسرتان- او شاغل باشد یا تصمیم دیگری دارید؟
با زن شاغل ازدواج کنم یا خانه دار